در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

  • ۰
  • ۰
ادامه ی بررسی ادله ی حکم وجوبی ارشاد جاهل در احکام
ب. ایه ی تبیّن:

آل عمران: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ‏ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ (187)

و [یاد کنید] هنگامى که خدا از کسانى که به آنان کتاب آسمانى داده شد، پیمان گرفت که حتماً باید [احکام و حقایق‏] آن را براى مردم بیان کنید و پنهانش ننمایید. پس آن [عهد و کتاب‏] را ترک کردند و به آن اعتنایى ننمودند، و در برابر ترک آن اندک بهایى به دست آوردند؛ و بد چیزى است آنچه به دست مى‏آورند. (187)

خدا پیمان گرفته است از صاحبان کتاب و آنها بله گفتند یعنی به تمام مفاد کتابشان لزوم پایبندی داشته اند، که بیان کنند آن کتاب را برای مردم و کتمان هم نکنند.

ذیل این آیه که بحث نهی از کتمان بود قبلا بحث شد، لیکن در اینجا صدر آیه بحث می شود لتبیّنه للنّاس... بدون توجه به بحث "لاتکتمونه" بحث می شود.

تقریب استدلال به آیه برای اثبات وجوب تربیت:

نکته ی اول: ظهور مستقل "لتبینّنه" از "لاتکتمونه"

"لَتبیّنه"، ظهوری مستقل از "لاتکتمونه" دارد و می تواند مستقلاً بر امری دلالت کنند. بله! احتمالی داده شده است که کتمان به بیان برگردد و توسط بیان تفسیر شود ولی در مورد بیان این احتمال مطرح نشده است که معنای بیان را به کتمان ارجاع داده باشند. پس حتما بیان معنای مستقلی دارد.

نکته ی دوم: دلالت آیه بر وجوب تبیّن

برای اثبات دلالت آیه بر وجوب تبیّن به سه نکته می شود تمسک کرد:

اماره اول: لام در "لتبیننّه" می باشد که ظهور در وجوب دارد تأکید بر بیان به این روش ظهور در وجوب دارد .

اماره  دوم: ذکر بعد از "میثاق". خود ذکر میثاق دلالت بر وجوب دارد زیرا میثاق برای یک امر مستحب یا مباح معمولا انجام نمی گیرد.

اماره  سوم: مذمت ذیل آیه می باشد. برای ترک امر مستحبی، مذمّت معنا ندارد.

نکته ی سوم: الغای خصوصیت از اوتوا الکتاب نسبت به علمای یهود و تعمیم آن به عالمان ادیان دیگر

طبق آیه صاحبان کتاب، متعلَّق تکلیف می باشند.

حال مقصود از صاحبان کتاب چه کسانی می باشد؟

در اینجا محتمل است که در اینجا میثاق به بیان، یک میثاق خاص است که مخصوص اهل کتاب یهود و مسیحی می باشد و ال در الکتاب ال عهد می باشد. ولی اگر ال را عهد ندانیم، در نتیجه الغای خصوصیت کرده و منظور از اهل کتاب را تمام صاحبان علم ادیان می دانیم، ولو اینکه مقدار محدودی از یک دین را بداند و آنهم از هر دینی باشد مسیحیت یا یهودیت یا اسلام. که در اینصورت حتی والدینی را که احکامی را می دانند که فرزندانشان نمی دانند نیز عالم دینی حساب می شوند.

اشکال:

الغای خصوصیت از علمای خصوص یهود محل اشکال است مگر روایاتی مشعر به این الغای خصوصیت باشد که نیافتیم.

نکته ی چهارم: الغای خصوصیت نسبت به رسالت خاتم و تعمیم آن به تمامی معارف دینی

واجب است بیان برای الذین اوتو الکتاب. حال بیان چه چیزی واجب است؟ به عبارتی متعلّق وجوب چیست؟ آیا تعیّن وجوب بیان، تنها در همان رسالت پیامبر خاتم است؟

برای این امر باید دید که ضمیر "ه" به چه می خورد؟

در این باب دو احتمال داده شده است:

احتمال اول که ظاهر نیز می باشد این است که ضمیر ه، به الکتاب خورده باشد، که صاحبان کتاب برایشان واجب شده است که بیان تورات و انچه در تورات است را بکنند. و منظور از الکتاب یعنی ما جاء به التوراة و الانجیل.

احتمال دیگر این است که مرجع دیگر می تواند "میثاق" باشد و متعلق میثاق نیز ماجاء به الکتاب می باشد؛ که در اینصورت نیز وظیفه ی اوتواالکتاب، بیان همان متعلّق میثاق که ماجاء به الکتاب باشد، است. البته این احتمال خلاف ظاهر آیه می باشد[1].

در هر دو ظهور، اگر بتوانیم اثبات کنیم که منظور از الکتاب، مطلق ما جاء به الکتاب باشد، در اینصورت معارف دین خاتم نیز ما جاء به الکتاب می باشد.

اشکال:

در هر دو ظهور، اگر بتوانیم اثبات کنیم که منظور بیان ما جاء به الکتاب یا همان دانش داخل کتاب می باشد که حال یکی از مصادیقش خاتمیت پیامبر ص می باشد، استدلال تمام است، لیکن هذا اول الکلام. مگر روایاتی دالّ بر این باشد که منظور از الکتاب، مطلق دانش دینی می باشد، که به چنین روایاتی دست نیافتیم.

ج: آیات متوجه به انبیاء که تبشیر و تذکر بدهند و تعلیم کنند

تبشیر و تذکر و تعلیم یعنی همگی مصادیقی از ارشاد جاهل است.

 

[1] أقول: زیرا مبتلا به توقف الشیئ علی نفسه است . معنی ندارد که خدا از صاحبان کتاب میثاق گرفته باشد که میثاقش را بیان کنند. تا قبل از میثاق گرفتن، میثاقی هنوز محقّق نشده است تا بخواهد دستور به بیان آن میثاق داده شود. به عبارتی مضمون میثاق، نمی تواند بیان خود میثاق باشد.

  • ۰۰/۱۲/۱۱
  • یاسر کافی

ارشاد جاهل

فقه تربیت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی