در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

  • ۰
  • ۰

جلسه چهارم فقه تربیتی

بررسی بیان مدّعا و دلیل  ایت الله اعرافی:

اما بررسی دلیل:

اما در باب روایت دال بر اختصاص یافتن ولایت امام علیه السلام برای فقیه:

اولاً روایت در باب ولایت امام، فقط دارد ولایت را برای ولی فقیه اثبات می کند؛ پس این دلیل برای اثبات تربیت به صورت عام، اخصّ از مدعاست.

ثانیاً حیطه ی ولایت برای فقیه طبق این روایت مشخص نیست که آیا فقط ولایت در اجراء دارد یا شامل تبیین احکام و انذار و تبشیر نیز می شود؟

ثالثاً اینکه بعضی ولایت در تبیین احکام و تشریع و تقنین را برای ولی فقیه ثابت نمی دانند، هرچند که منصب حکومت را مخصوص ولی فقیه می دانند زیرا قدر متیقّن از فردی که در زمان غیبت، مأذون به حکومت از جانب خدا می باشد، ولی فقیه است لیکن از جهت حسبه ی به معنای عام.

رابعا تعبیر بر حکومت روایت بر آیه، در اینجا تعبیری فنّی نیست. صرف ادله ای که ولایت را برای فقیه ثابت کند، از جهت فنّی و اصولی حکومت نیست. این روایات نمی خواهد بگوید که فقیه ، نبیّ است بلکه تنها حوزه ی اختیاراتی فقیه را مانند نبی قرار داده است . در اینجا توسعه و تضییق در لفظ را نمی فهمیم. مگر مانند حضرت امام قایل شویم که حکومت یعنی هر نوع نظارتی، بطوریکه حتی ورود را از اقسام حکومت می دانند.

اما روایت "العلماء ورثة الانبیاء":

اولا همچنان که گفتیم این روش، تمسک به صرف آیه نشد. این روایات صرفا توضیح دهنده ی آیات نبودند و خود آیه را توسعه و تضییق نمی دهند، بلکه یک استدلال ترکیبی تشکیل می دهند که آیه صغرای آن و روایت کبرای آن می باشد.

ثالثاً: اینکه این روایت تنها می گوید که علماء ، وارث انبیاء هستند یعنی عالم باید برود معلومات انبیاء را پیدا کند و به آنها دست پیدا کند ولی اینکه بخواهیم یک مرتبه جلوتر برویم که پس در لوازم این عالم بودن مانند انذار و تبشیر نیز وارث انبیاء می باشند و باید دنبال تبشیر و تنذیر نیز باشند اول الکلام است و معلوم نیست ظهور روایت ناظر به این مرتبه نیز باشد. چه بسا که تبلیغ و تبشیر و تنذیر انبیاء، ناشی از وظایف رسالتشان باشد.

ثالثاً: فرض که این ظهور را نیز بپذیریم که روایت دلالت بر وراثت لوازم علم انبیاء نیز می کند، باید احراز کنیم که چه وظایفی ناشی از مقام علمی امام می باشد و چه وظایفی ناشی از مقام رسالت انبیاء می باشد. آیا انذار و تبشیر و ارشاد جاهل ناشی از مقام علمی انبیاء علیمهم السلام است یا ناشی از مقام رسالت انبیاء علیهم السلام؟

البته این نظر قابل ادعا است که ارشاد جاهل ناشی از مقام علم انبیاء می باشد نه ناشی از مقام رسالت انبیاء. پس این ارشاد جاهل به عهده ی علماء نیز می باشد[1].

تقریر سوم برای الغای خصوصیت با توجه به خود آیه:

مؤید بر ادعای ایت الله اعرافی مبنی بر تمسک به ظهور خود آیه برای الغای خصوصیت نسبت به انبیاء ای، کلام آقای حکیم در مستمسک، ذیل مسئله ی48 باب اجتهاد و تقلید عروة الوثقی می باشد که می فرمایند:

المستفاد من آیة النفر الشریفة وجوب الاعلام حیث یترتب علیه إحداث الداعی العقلی إلى العمل بالواقع الذی هو متعلق الاعلام، لاختصاص الإنذار بذلک، فاذا کان المکلف غافلا عن الحکم الکلی أو قاطعاً بالخلاف، أو متردداً على نحو یکون جهله عذراً، وجب إعلامه، لما یترتب علیه من إحداث الداعی العقلی، و إذا کان جاهلا جهلا لا یعذر فیه لا یجب إعلامه. و کذا لو انحصر الاعلام بطریق الخبر الذی لا یکون حجة فی نظر السامع، فإنه لا یجب، لعدم ترتب الأثر المذکور.

و لا تبعد استفادة ذلک أیضاً مما تضمن أن الغرض من إرسال الرسل قطع اعذار المکلفین و اقامة الحجة علیهم، مثل قوله تعالى‏ (أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ) (لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» و نحوه. فتأمل. ثمَّ إن الظاهر اختصاص هذا الصنف من الآیات بالحکم الإلزامی، فإذا کان المجهول حکما غیر إلزامی لم یجب إعلامه.[2]

ایشان در اینجا بدون اینکه دلیل فرمایش خود را بفرمایند به این آیات تمسک می کنند و وظایف انبیاء را بیان می کنند و می گویند که یک عالم نیز برایش این وظیفه است که در واجبات، اعلام حکم نماید.

ظاهر کلام اقای حکیم این است که از این آیاتی که در ذیل بحثشان آورده اند، این استظهار را کرده اند که یک کبرا می فهمیم که در احکام وجوبی، اتمام حجت بر عباد واجب است، در نتیجه یک عالم نیز می تواند بر عباد اتمام حجت کند، و به عبارتی از رسولان در آیه ، الغای خصوصیت نموده اند.

حال بگوییم در جایی که فقیه مسلّمی همچون مرحوم حکیم اینگونه استظهاری انجام داده اند که شخص پیامبر دخلی در رساندن حجت ندارد بلکه یک مصداق از کسانی است که بر عباد اتمام حجت کند، لایبعد که ایت الله اعرافی نیز بتوانند چنین استظهار  نمایند که از خود ایات با توجه به یک قرینه ی داخلی، از این آیات یک کبرای کلی می فهمیم که ارشاد و تنذیر بر علماء واجب است نه اینکه فقط شأن انبیاء ص باشد و فقط بر پیامبر واجب باشد.

 

[1] أقول: با تمسک به سیره اثبات می کنیم که ارشاد جاهل صورت می پذیرفته است.

[2] مستمسک العروة الوثقى، ج‏1، ص: 75

  • ۰۰/۱۲/۱۴
  • یاسر کافی

ارشاد جاهل

فقه تربیت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی