در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

  • ۰
  • ۰

جلسه دهم فقه تربیت-ارشاد جاهل

حجت السلام و المسلمین مقیمی

مقرّر یاسرکافی

ب. تمسک به ذیل "اولئک هم المفلحون":

ادعا: ظهور "اولئک هم المفلحون" تناسب با این دارد که امر صدر، وجوب الزامی است و الا تناسبی بین صدر و ذیل نخواهد بود.

توضیح ذلک:

در "اولئک هم المفلحون"، چون مبتدا نکره است زیرا علم خاصّی را به عنوان مبتدا نیاورده است و ضمیر هم، ضمیر فصل شده است بین مبتدا و خبر ؛ این سیاق افاده ی حصر می کند ؛ یعنی که تنها کسانی که دعوت به خیر می کنند و امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهند رستگاراند.

وقتی افاده ی حصر کرد، به مفهوم حصر یعنی دیگرانی که ترک این اعمال را کرده اند رستگار نیستند.

البته همچنان که مشخص است، مفهوم آیه این نیست که بخواهد نفی واجبات دیگر نماید و مثلا بگوید لازم نیست نماز و روزه و بقیه ی واجبات انجام گیرد و فقط همین سه امر برای رستگاری کفایت می کند.

حال که مفهوم آیه اینگونه شد، در اینصورت حتما امر ، امر وجوبی می باشد؛ زیرا این معنی با امر مستحبی نمی سازد که امر به تکلیفی مستحب باشد و مخالفین با این امر رستگار نباشند. بلکه امر در صدر روایت باید واجب باشد تا اینکه مخالفت با آن موجب عدم رستگاری شود.

مناقشات بر این تمسّک:

مناقشه ی اول: احتمالات معنایی مختلف در "المفلحون"

احتمالاتی در اولئک هم المفلحون مطرح شده است که با حصر سازگار نمی باشند؛ و در نتیجه این احتمالات جلوی ظهور اولئک هم المفلحون را در حصر، می گیرند.

این احتمالات به قرار زیر است:

احتمال اول: معنای متعدّی داشتن "المفلحون"

دلالت این فراز بر حصر ، زمانی است که مفلحون به معنای لازمی گرفته شود. یعنی معنای جمله این می باشد که فقط آنهایی که این سه عمل را انجام می دهند، رستگار هستند.

ولی در آیه ی قد أفلح المؤمنون، هرچند قرائت مشهور به صورت فعل معلوم می باشد، لیکن یک قرائت می باشد که به صورت فعل متعدّی مجهول خوانده شده است یعنی به صورت قد اُفلِح خوانده شده است که در اینصورت معنای آیه این می شود که مؤمنین رستگار شدند که معلوم آن این بوده است که قد اَفلَح الله المؤمنین یعنی خدا مؤمنین را رستگار کرده است.

با توجه به این نکته در اینصورت معنای اولئک هم المفلحون نیز اینگونه می شود که فقط آنهایی که این سه عمل را انجام می دهند، سبب رستگاری مؤمنان می شوند. در واقع آیه دارد کارکرد امر به معروف را می گوید، که فقط این افراد، جامعه را به فلاح و رستگاری می رسانند، خواه امر به معروف واجب باشد یا واجب نباشد.

و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال؛ یعنی این احتمال قرائت، مانع ظهور آیه در معنای لازمی می شود و دیگر ظنّ غالب به معنای لازمی مفلحون شکل نمی گیرد. با دو احتمال بودن فراز "اولئک هم المفلحون"، دیگر این فراز نمی تواند قرینه ی بر صدر باشد.

بنابراین هرچند که این آیه دلالت بر حصر دارد، لیکن به معنای حصر فلاح در این گروه سه گانه نمی باشد، بلکه به معنای حصر به فلاح رساندن، توسط این سه گروه می باشد.

مناقشه در احتمال اول:

  1. قبول داریم  که در قرآن، بعضاً یک واژه حتّی به سه معنا آمده است، لیکن هر احتمال معنایی موجب ظهور لفظ در آن معنا نمی شود.

 ما دایر مدار ظهور هستیم و هر احتمالی مانع ظهور نیست؛ بلکه آن احتمالی که برای ما ظنّ غالب به مخالف ظهور ابتدایی بسازد و ظن مقابل به وهم تبدیل شود یا حداقل ظنّ مقابل را خراب کند و به شک تبدیل کند، مانع ظهور است.

برای اینکه بفهمیم که این احتمال، یک احتمال حداقلی است که مانع انعقاد ظهور مقابل نشود، یا احتمال حداکثری است تا مانع انعقاد ظهور مقابل شود، به کثرت استعمال لفظ در آن احتمال، در قرآن بستگی دارد. کثرت استعمالها می تواند ظهور ساز باشد و در اینصورت می گوییم آن معنای قلیل الاستعمال نیاز به قرینه دارد.

مثلاً در مقام تلفظ ماده ی فلاح در جاهای مختلف قرآن به صورت لازم می باشد و این معنای متعدّی، قلیل الاستعمال می باشد بطوریکه نه تنها ظهور پیدا نمی کند بلکه ظهور لازمی ماده ی فلاح را نیز از بین نمی برد.

پس از یک طرف کثرت معنایی ماده ی فلاح به صورت معلوم، باعث می شود که معنای لازمی فلاح، کثیر الاستعمال شده و ظهور پیدا کند و از طرف دیگر قلّت معنای ماده ی فلاح به صورت متعدی، که فقط یک قاری آنهم در یک آیه ، این فعل را به صورت متعدّی خوانده است، باعث می شود که معنای تعدّی ماده ی فلاح قلیل الاستعمال گردد.

در مشترک لفظی، کثرت استعمال در یک دستگاه کلامی، موجب انصراف می شود.

  1. سلّمنا که در ما نحن فیه، بپذیریم که اختلاف قرائات موجب ظهور الفاظ در معانی ای می شود که لفظ در آن استعمال شده است. لیکن این اختلاف قرائت چگونه ثابت می شود؟ اختلاف قرائت در کجا حجّت است؟

در جواب گوییم که اثبات اختلاف قرائت در اینجا، توسط یک روایت می باشد؛ فلذا ما نحن فیه مصداق خبر واحد در موضوعات است. و این خودش می طلبد که ثابت شده باشد که خبر واحد در موضوعات نیز حجّت باشد. و طبق مشهور خبر واحد در موضوعات حجت نیست. و بخاطر همین است که فقها، تنها به قرائت مشهور که تواتر دارد، تمسّک می کنند. علاوه بر اینکه اگر برخلاف مشهور، حجیّت خبر واحد در موضوعات را قبول کردیم، سندش هم باید درست باشد، در حالیکه اکثر این روایات اختلاف قرائت، غیر معنعن می باشند.

  1. اینکه در یک آیه اختلاف قرائت باشد، موجب اختلاف قرائت در روایات دیگر نمی شود. بلکه همین قدر مفید است که استعمال متعدّی در قرآن داریم که این نیز با پاسخ اول، جواب داده شد.

احتمال دوم: اشاره ی آیه به مرتبه ی عالی از رستگاری

این فراز می خواهد بیان مرتبه ی عالی فلاح و رستگاری را نماید و می گوید که فقط این افراد، رستگاران درجه ی عالی هستند؛ که در اینصورت افرادی که به این سه عمل مشغول نیستند، هرچند به درجه ی عالی رستگاری نمی رسند لیکن می توانند که از رستگاران باشند.

و این معنا، با استحبابی بودن دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، سنخیّت دارد.

در اینصورت آیه ، دلالتی بر حصر نخواهد داشت.

مناقشه در احتمال دوم:

اولا اینکه شما می گویید، دلالت آیه بر حصر مرتبه ی عالی می کند،  در اینصورت باید قایل باشید که شهید اگر به این سه عمل مشغول نباشد، به آن مرتبه ی عالی فلاح نرسد. در حالیکه کسی به این نتیجه ملزم نمی باشد.

ثانیا این صرف یک ابداع احتمالی است که شاهدی بر آن ذکر نشده است.

احتمال سوم:

منظور از "المفلحون"، "الاحقّاء بالفلاح" می باشد. یعنی این افراد مستحق تر هستند به فلاح. بنابراین آیه دلالتی بر حصر نخواهد داشت.

مناقشه در احتمال سوم:

این ظهور، اگرچه معنای آیه را اشتباه نمی کند، لیکن صرفا یک ابداع احتمالی است که شاهدی بر آن ذکر نشده است.

احتمال چهارم:

منظور آیه، یک حصر نسبی است نه حصر حقیقی. یعنی این سه گروه نسبت به این سه واجبی را که انجام داده اند، مستحق فلاح هستند و به فلاح رسیده اند. یعنی کسانی که این سه عمل را انجام نداده اند، نسبت به رستگاری که از این سه عمل حاصل می شود، محروم مانده اند، هرچند نسبت به واجبات دیگر مانند نماز که آنرا انجام داده اند، به آن مقدار به فلاح می رسند.

در اینصورت دیگر آیه دلالت بر انحصار نمی کند، و شاهد بر وجوب نمی باشد.

مناقشه در احتمال چهارم:

اینکه اگر کسی عمل واجبی را انجام دهد و به ثواب و رستگاری این عملی که انجام دهد می رسد، معلوم است و نیاز به بیان شارع ندارد.

بله! نمی خواهیم بگوییم این بیان، لغو می باشد، بلکه چون می خواهیم با این احتمال، آن ظهور ابتدایی آیه در حصر را از بین ببریم، این احتمال نمی تواند آنرا از بین ببرد.

احتمال پنجم:

این احتمال که منقول از کنز العرفان است[1] می گوید این آیه بیان مصداق می کند به مصداق خارجی. مثلا می گویید حوزه ی علمیه است که آدم تربیت می کند. در اینجا در مقام بیان حصر نیستیم بلکه می خواهیم بگوییم که این یک مصداق غالبی است که حوزه است، که عارف تربیت می کند. نه اینکه در مراکز دیگر عارف تربیت نمی شود.

این آیه می خواهد بگوید که فاعل این سه کار، مصداق بارز مفلح هستند، نه اینکه افاده ی حصر کند. خارجا در این امر به معروف است که این فلاح و رستگاری اتفاق می افتد. یعنی بهترین راه برای فلاح این است.

مناقشه در احتمال پنجم:

این تفسیر متوقف بر این است که آن حصر که افاده ی ظاهر عرفی آیه است را نپذیریم، ولی اگر پذیرفتیم که سیاق این گونه ای، ظهور در حصر دارد، دیگر نمی شود که هیچ یک از این احتمالات فوق را بپذیریم.

و زمانی می شود از آن ظهور بر حصر دست برداریم، که قرینه ی قطعیّه بر خلاف آن بیاید و الّا صرف احتمال غیرقطعی باعث می شود که همه ی ظهوراتی را که مخالف حصر باشد را نفی می کنیم.

 

[1] ناقل: استاد شب زنده دارد در درس خارج امر به معروف و نهی از منکر

  • ۰۰/۱۲/۲۲
  • یاسر کافی

ارشاد جاهل

فقه تربیت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی