جلسه چهاردهم کلام انقلابی: چیستی و اهمیت کلام انقلابی1
استاد حجت الاسلام و المسلمین فلاح شیروانی
مقرّر: یاسرکافی
گستردگی معارف اسلامی با تأکید بر خردورزی و دارای منابع قرآن، معصوم، تالی تلو معصوم، تجربه:
این جلسه مخصوص به یک رشته ی علمی است که باید با موقف های دیگر تفکیک شود و به مرتبت دارای استقلالی برسد و وزن آن شناسایی شود.
یک مقدمه اینکه ما در واقع فرهنگ اسلامی، به یک حیات فاخری دعوت شده ایم. وقتی دقت می کنیم می بینیم که این فرهنگ، اعتنای کاملی به معرفت نشان می دهد. معارفی را مشخص می کند و حتی واجب می شمارد و به تحریض انسانها به سمت کسب معرفت و خلق معرفت و دانایی سوق می دهد. و این معرفت نیز محدود نیست. هم در حوزه ی جهان بینی و هم در حوزه ی بایسته های اخلاقی و غیربایسته های اخلاقی و هم رفتارها .
با همین نگاه، معارف زیادی نگاشته شده است بطوریکه این معارف فقط در کتاب خدا نمی باشد، بلکه انسانهایی نیز تبدیل شده اند به منابع حکمت و علم از سینه ی اینها جوشیده و بر سر زبانشان جاری شده است که در عالی ترین رتبه، مقامات معصومین علیهم السلام هستند. اینها نیز به منابع معرفت تبدیل شده اند.
ولی اسلام خودش را محدود به این ها نکرده است بلکه راههایی را مطرح کرده است که در صورت پیروی، قلب انسان نورانی می شود. همچنانکه به تعقّل و تفکّر دعوت می کند. و همین جور تشویق به تجربه کرده است.
تقسیم بندی معارف وحیانی:
اما معارف مستقیم وحیانی یک دسته بندی سه گانه دارد:
- احکام در علم فقه مطرح می شود.
- ارزشها در علم اخلاق مطرح می شود. و در مرتبه ی بالاتری از احکام قرار دارد.
- توصیف جهان هستی که معروف است که می گویند در علم کلام مطرح می شود. و در مرتبه ی بالاتری از ارزشها قرار دارد. و البته خواهیم گفت که ما به آن معارف می گوییم.
چیستی کلام انقلابی:
مقدمه اول: چیستی ذهن جامعه
در اینجا می خواهیم به یک مسأله ای بپردازیم که مورد غفلت واقع شده است.
ما پدیده ای داریم به اسم ذهن جامعه و به دنبال آن با یک نیاز آشنا شویم و سپس با یک ضرورت.
ذهن جامعه یعنی چی؟
ذهن جامعه همان موقف انسانی عموم افراد یک جامعه است که در این موقف انسانی، معنا قرار دارد. مثلا این موقف انسانی می تواند امری عاطفی باشد. یک امر ارزشی باشد. خلاصه یک معنایی وجود دارد.
مقدمه دوم: وجود اندیشه ای مختلف دینی در ذهن جامعه ی دینی
در ذهن جامعه، اندیشه های مختلفی است. ما نگاهمان به اندیشه ی دینی است. اندیشه ی دینی مردم، یک پدیده ی اجتماعی است. اندیشه ی خود یا شما را فقط نمی گویم. بلکه مراد اندیشه ی ما می باشد که یک سری چیزهایی در آن نیست و اصلا چنین باورهایی نداریم و از یک سری باورها نیز گذر کرده ایم و دیگر این تلقّی ها را نداریم.
ویژگی های اندیشه ی دینی:
جامعه دارای اندیشه است. یک بخش قابل توجهی از این اندیشه، اندیشه ی دینی است.
- این اندیشه دقیقا آن چیزی است که انسان را اداره می کند.
- اندیشه ی دینی مردم، چیزی است که هویت انسانی را تأمین می کند.
- اندیشه ی جامعه، یک پدیده ی اجتماعی است که برای فهمش باید به دنبال اندیشه ی دینی مردم جامعه بود. این اندیشه یک پدیده ی فردی نیست.
ممکن است یک جامعه، اصلا به چیزی فکر نکرده باشد، که در اینصورت اندیشه اش از این جهت خالی است و بالعکس.
پس ما باید اندیشه ی دینی جامعه را به دقت بررسی کنیم، جهت ارزیابی این اندیشه و بفهمیم که این جامعه در چه حوزه هایی، دچار خلأ یا ضعف اندیشه ای است. اینها روش قاعده مند خود را دارد.
مقدمه سوم: غیریت علوم اندیشه ای با علوم فقهی، اخلاقی، معارفی
حال یک بحث مهم که مردم چگونه باید بیاندیشند؟ اندیشه ی درست چیست؟
ممکن است در ابتدا بگوییم که علوم حوزوی این اندیشه ها را مشخص کرده اند.
در جواب گوییم که این علوم حوزوی، که همین سه دسته دانشی است که در بالا ذکر گردید، هرچند منبع مشخص کردن این اندیشه است ولی دقیقا خود این اندیشه نیست.
اندیشه ی دینی به یک علم خاصی مربوط نیست بلکه همه چیز در آن است. اندیشه یک وجه جمعی دارد و مثل دانش ها تخصّصی نیست. آمیخته ای از توصیف، ارزش گذاری، ملاحظات حقوقی، ملاحظات فقهی، ملاحظات جامعه شناختی و ... .
آن نکته ی خیلی مهم این است که یک انسان از محیط پیرامون خودش، ده ها تحلیل ارائه می دهد. مثلا اگر انسان اگر از خواب بیدار می شود، محیط پیرامون خود را تحلیل نکند، و نداند کجا است، خوف می کند.
همچنین است در موارد بالاتر که محیط پیرامونی خود را تحلیل فرهنگی می کند.
انسان ها خیلی راحت می اندیشند. یعنی در حوزه های مختلف می اندیشند.
نکته ی بعد اینکه این اندیشه ی او ، اگر چگونه باشد، او را از مخمصه نجات می دهد؟
حال از اسلام می پرسیم تلقی شما در یک موضوع چیست؟ یک تلقی درست می کند که نگاه را به آن موضوع تغییر می دهد. مثلا عرب جاهلی، دخترش را زنده به گور می کرد ولی اسلام می گوید دختر رحمت است.
مقدمه چهارم: چیستی علم کلام
اندیشه ی مطلوب و حیات بخش، چیست؟
ما احتیاج داریم به یک پویش تخصصی که غیر از آن سه حوزه ی تحقیقی است. آنها تحقیق می کنند و حق مطلب را بیان می کنند، ولی این ها تبدیل به اندیشه ی مردم نمی شود.
ما کسانی را احتیاج داریم که با تکیه بر آن دانش ها بتواند تشخیص دهد که چه بسته ی محتوایی باید تبدیل به اندیشه ی جامعه شود.
اسم این اندیشه ها را باید کلام گذاشت و به این اندیشه ها، عقاید انسان ها می گوییم. ما به یک علم عقاید به این توضیحی که دادیم، احتیاج داریم.
کلام، علم عقاید است. اسم آن قسم سوم علم دین که مربوط به جهان بینی است، علم معارف است.
متکلم در این فضا کارش، صرفا دفاع از دین نیست بلکه باید محتوا را به جامعه برساند. اینکه شما صرفا بگویید زیر این زمین نفت است، این برای ماشین بنزین نمی شود بلکه باید این نفت را به بنزین تبدیل کرد، و سپس این بنزین را به ماشین رساند.
به آن شخص که بنزین را تولید می کند، متکلّم و آنکه این بنزین را به ماشین می رساند، معلّم گوییم.
ما به نهادی نیاز داریم که محتوای لازم را برای جامعه آماده کند. مثل آشپزی که از یک سمت با ارباب رجوع در ارتباط است و از یک طرف با صدها مراکز تولید مواد اولیه ی غذا در ارتباط است که اینها غیر از آن غذای آماده را تحویل می دهند، بلکه مواد اولیه ی این غذا از این مراکز تهیه می شود.
این طعام آماده شده، همین اندیشه ای است که باید توسط مبلغین، توزیع شود.
نیازمندی های یک متکلّم:
ما الان از این رشته ی تخصصی غفلت کرده ایم. یک عده نیاز داریم که از یک طرف اندیشه ی اجتماعی و ذائقه ی مردم را ببینند و از طرف دیگر بلد باشند از این منابع دینی تغذیه کنند و مشخص کنند که مردم چگونه باید فکر کنند. فلذا می بینیم امروزه منابر ما ضعیف شده اند؛ و به همین جهت است که دست هنرمندان ما از آثار دینی خالی است زیرا محتوای مناسب ندارند.
متکلم این است نه دانشمند علم معارف. متکلم، اندیشه ی جامعه را می شناسد و می گوید چگونه می اندیشند و چگونه باید بیاندیشد.
متکلّم، محتوا را ارائه می دهد و معلّم این محتوا را ارائه می دهد.
حال اینجا علم کلام جایگاه ویژه ای پیدا می کند و باید روی گفت و گوی دینی مردم خیلی باید تأکید کنید.