در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

۱ مطلب با موضوع «فلسفه فقه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جلسه اول آشنایی با فقه تربیت- رسالت حوزه های علمیه

حجت الاسلام و المسملین عالم زاده نوری

مقرّر: یاسر کافی

مقدمه:

قرار است که از یک نگاه درجه ی دو و فرانگر یعنی از بالا به فقه تربیت نگاه کنیم. یعنی رئوس ثمانیه ی فقه تربیت را مورد بررسی قرار دهیم و فقه تربیت را توصیف نماییم و مثلا فقه تربیت چیست؟ رابطه اش با علوم دیگر چیست؟ و ...

اصطلاحا اینها را می گویند نگاه فلسفه ی علمی.

فلسفه های مضاف: در اینجا مراد از فلسفه، کاوش عقلانی است.

فلسفه ی تربیت: کاوش عقلانی در تربیت.

فلسفه ی علم تربیت: کاوش عقلانی در علم تربیت. یعنی خود علم تربیت را مورد بررسی قرار می دهیم.

فلسفه ی علم فقه تربیت: در اینجا نیز فقه تربیت را از بالا نگاه می کنیم و درباره ی علم فقه تربیت ، تفکر عقلانی می کنیم.

حالا فلسفه ی علم به دو گونه است: فلسفه ی پیشینی، فلسفه ی پسینی.

فلسفه ی علم پیشینی یعنی کاوش عقلانی نسبت به علمی که گذشتگان آنرا حاصل کرده اند.

فلسفه ی علم پسینی یعنی کاری نداریم که چه اتفاقی افتاده است بلکه بنشینیم و آن علم را مهندسی کنیم . در اینجا نگاه به تاریخ علم نمی کنیم، بلکه نگاه به منطق علم می کنیم.

مثلا همین فقه های مضاف رایج در حوزه، یک نفر بایستی آنها را تعریف کنند. بعضی معتقدند که فقه های مضاف، یکی از ابواب فقه می باشند مانند تجارت، صلات، صوم؛ حالا یکی از این ابواب فقه الاداره، فقه التربیة و ... می باشد.

ممکن است این فقه را به گونه ای دیگر تعریف کنیم.

لیکن در این جلسات، این کار را ما با مقدمات طولانی انجام می دهیم و از عالم طلبگی بحث را شروع می کنیم.

طرح درس اول: رسالت حوزه های علمیه

رسالت حوزه ی علمیه در دو کلمه اقامه ی دین است.

اقامه ی دین؛ مراد از دین، اسلام است و مراد از اسلام نیز مکتب تشیّع می باشد. مراد از مکتب تشیّع نیز، تشیّع اثنی عشری می باشد. مراد از تشیّع اثنی عشری نیز مراد تشیّع به قرائت امام ره که همان اسلام ناب محمدی ص می باشد. در مقام مثلا اسلام لندن نشین. یک تشیّع بی قرار که سر سازش با سلطه و استکبار ندارد. و مراد از اسلام امام، اسلام ایت الله خامنه ای می باشد.

اما اقامه از ماده ی قیام می باشد. باب افعال معنای اصلی اش، متعدّی کردن می باشد. قیام، ایستادن می باشد و اقامه یعنی چیزی را ایستاندن. اقامه ی دین، یعنی دین را سرپا نگه داریم.

بعضی متکفل فوتبال هستند و بعضی متکفل قهقهه هستند، که قهقهه از پا نیافتد. یعنی اقامه ی خنده کرده اند.

اهمیت اقامه ی دین:

انسان نیاز به غذا و لباس و مسکن و امنیت و سلامت و ... دارد. نیازهای متفاوتی دارد. صنوف مختلف، متکفل هریک از نیازهای انسان می باشد.

این نیازها بین انسان و حیوان مشترک است. یک نیازی داریم که فقط مخصوص انسان است و آن نیاز به وحی و آسمان و ارتباط با خدا و اخلاق و معنویت و تربیت می باشد.

به نوعی خدماتی که طلبه ها ارائه می دهند، جزو خدمات نرم است و جزو خدمات سخت نیست. مردم خدمات سخت مانند دندانپزشک، سد ساز، بقال و ... را می بینند ولی خدمت نرم را که یک طلبه به جامعه ارائه می کنند را کمتر می بینند و همه کس متوجه نمی شود.

وجود انسان دو بخش دارد: وجود جسمانی ، وجود فراجسمانی که همان بعد روحانی و معنوی می باشد. باید به هردو بعد توجه کرد، ولی بعد معنوی بالاتر است و اهمیت بیشتری دارد. حال در همین بعد معنوی، بعضی روشهایی غیر واقعی ارائه می دهند ولی ما معتقدیم که احتیاج به وحی و آسمان داریم تا آنها روش را به ما بدهند.

ملزومات اقامه ی دین: (فعالیت های حوزوی)

اقامه ی دین اگر بخواهد اتفاق بیافتد، چند کار نیاز دارد:

  1. شناخت دین:

که شامل دو بخش می باشد:

    1. شناخت آموزه های موجود دین:

این بخش دو سر دارد:

      1. تعلّم: تحصیل علوم دینی
      2. تعلیم: تدریس معارف اسلامی
    1. شناخت زوایای پنهان دین : یعنی مواردی که بالقوه در دین وجود دارد، ولی هنوز عالمی نرفته که آنها را استخراج کند. مانند مسائل مستحدثه؛ به این کار تحقیق در دین گویند.
  1. شناساندن دین: به این کار تبلیغ و ترویج دین گویند.
  2. دفاع از دین (مراد دفاع نرم و فکری فرهنگی عقیدتی): به این کار پاسداری از دین گویند.
  3. اجرا و تحقق بخشیدن به دین:

این بخش دو لایه دارد:

    1. تحقق دین در جان انسان ها: هدف آن پدید آوردن انسان کامل دینی می باشد. به این کار، انسان سازی یا تربیت دینی گویند.
    2. تحقق دین در سطح کلان جامعه: هدف آن پدید آوردن جامعه ی کامل دینی می باشد. (مدینه ی فاضله، آرمان شهر، تمدن نوین اسلامی). به این کار جامعه سازی، تمدن سازی، مهندسی اجتماعی بر اساس دین گویند.

مدینه و قریه در لسان دینی، نماد اجتماعات بشری است.

تمدن، یعنی مدینه سازی یعنی جامعه سازی

همه ی آن سه کار ابتدایی ، در واقع برای تحقق آن کار چهارم است. و به عبارتی اقامه ی دین، تنها به همان مرحله ی چهارم می گویند.

حال تمام این تحصیل و تدریس و تحقیق و تبلیغ و پاسداری از دین و تربیت دینی و جامعه سازی، همگی مربوط به فعالیتهای حوزوی و کارهای آخوندی است.

فرق بین تدریس با تبلیغ:

در اینکه در هردو اطلاع رسانی می شود، ولی در تدریس، مخاطب خاص است ولی در تبلیغ، مخاطب عام است.

در تدریس، به زبان خاص و فنی و علمی و برهانی بیان می کنیم ولی در تبلیغ از زبان عمومی و خطابه ای استفاده می کنیم.

فرق بین تبلیغ و تربیت:

تبلیغ، اطلاع رسانی است، ولی تربیت، انسان سازی است.

مخاطب تبلیغ ابتدائا ذهن انسانهاست ولی مخاطب تربیت ابتدائا دل انسانهاست. مبلغ موفق این است که اندوخته ی علمی را بالا برد ولی مربی موفق کسی است که بر فرد تأثیر پایدار داشته باشد؛ هرچند که اخیرا حوزه به دنبال این رفته است که تبلیغش، تبلیغ تربیت گرا باشد.

منبرهای ما بایستی مخلوطی از تبلیغ و تربیت باشد.

فرق انسان سازی (تربیت) با جامعه سازی:

گفتیم که یکی از فعالیتهای حوزویان، تربیت دینی، و فعالیت دیگر جامعه سازی است. حال فرق ایندو در چیست؟

ممکن است گفته شود که جامعه، مجموع آحاد انسان است. یعنی اگر ما موفق شویم که همه ی افراد جامعه را تربیت دینی کنیم، بطور خودکار جامعه ای دینی ایجاد خواهد شد.

اگر اینگونه بگوییم در اینصورت جامعه سازی جزء فعالیتهای حوزوی نیست، بلکه نتیجه ی تربیت دینی و انسان سازی دینی می باشد؛ در حالیکه طبق قول اصحّ، جامعه چیزی فراتر از آحاد انسانهاست. بلکه جامعه مساوی است با آحاد انسانها بعلاوه ی شبکه ی روابط، نظام مناسبات، نهادها، ساختارها، شخصیت های حقوقی، نظام مقررات، فرهنگ، قانون.

مثلا پرواز کردن یک دسته از پروانه ها، جامعه ای از پروانه حاصل نشده است. صرف کنار هم واقع شدن فیزیکی، جامعه بوجود نمی آورد. بله! زندگی زنبور عسل و مورچه، جامعه است.

بطور مثال شما یک بانک را فرض فرمایید که رییسش تغییر می کند؛ با این تغییر، تمام کارمندان بانک عوض می شود؛ ساختمان بانک نیز بدلیل فرسوده بودن، عوض می شود، ولی هنوز بانک باقی مانده است. این بانک چیست که باقی مانده است؟ می گوییم یک قانون یا نظام مقررات، نهاد، ساختار، شخصیت حقوقی و ... است.

نتیجه ی پذیرش این کلام این می شود که اگر من آمدم و روی تک تک افراد جامعه، تربیت را انجام دهم، الزاما به این معنا نیست که جامعه اصلاح شده باشد. مثلا اگر تمام پرسنل و مدیریت بانک ، تربیت اسلامی شوند، بانک اسلامی نشده است.

پس تربیت دینی، به موازات مهندسی ساخت اجتماعی می باشد.

این ساخت اجتماعی، بستر تربیت انسان هاست. یعنی برای اینکه تربیت دینی انسانها بهتر حاصل شود، باید ساخت اجتماعی آنها دینی باشد.

مثلا سه مبلّغ را در نظر بگیرید. مبلّغ اول ، در جایی می رود که 10 منبر فقط ارائه می دهد. یعنی روزی 40 دقیقه.

مبلّغ دوم ، از تمام وقت خود استفاده می کند و علاوه بر 10 منبر، کلاس و تبلیغ های متفاوتی اجراء میکند. یعنی روزی 10 ساعت.

مبلغ سوم، می گوید من به تنهایی برای تأثیر روی این مردم شهر کم هستم، بطوریکه اگر 24 ساعت هم کار کنم، نمی توانم در این 10 روز موفق باشم، بلکه به این فکر می افتد که یک ساز و کار پدید آورم که علاوه بر اینکه روی تربیت تک تک افراد فکر کنم، یک بار هم روی فرهنگ، قانون، تشکیلات و ... فکر کنم. در اثر این فکر می آید و افراد مؤثر روستا را جمع می کند و کلنگ یک کانون فرهنگی در شهر را می زند. سپس می آید و جوانهای شهر را جمع می کند و حلقه های مطالعاتی تشکیل می دهد. و خلاصه ی آنرا در مغازه ها می زنند.

نتیجه این است که آن دو مبلّغ با رفتنشان از شهر، تأثیر کارشان تمام می شود ولی مبلّغ سوم، بعد از رفتن از محلّ تبلیغ، بدلیل شبکه ی فرهنگی ای که ایجاد کرده است، دائما در حال اصلاح اجتماعی است.

تزکیه ی انسانی ای که وظیفه ی پیامبران بوده است، بجای اینکه تک تک انسان ها را مخاطب قرار دهند، کارخانه ی انسان سازی پدید آورده اند و با ساختن کلیت جامعه، احتمال ایجاد آدم خوب بالا می رود.

شبهه:

گفتید که تربیت دینی انسان ها متوقف بر داشتن جامعه ی سالم است؛ ولی از طرف دیگر داشتن جامعه ی سالم، متوقف بر آدم سالم است که همان تربیت دینی انسانها است. پس یک دور صریح وجود دارد.

جواب:

جامعه ی سالم، بستر تربیت انسان سالم است، ولی اینطور نیست که تربیت انسان سالم ضرورتا وابسته به جامعه اسلامی باشد؛ بلکه اگر انسانی، اراده ی خوبی داشته باشد، سعی می کند که خود را در بین انسانهای فاسد حفظ کند هرچند که خیلی سخت است.

مانند زن فرعون که در مرکز فساد و دربار فرعون بوده است؛ و از آنطرف یک فرد فاسد می تواند در یک سیستم صالح باشد؛ مانند زن نوح در منزل نوح.

به عبارتی جامعه ی خوب برای تربیت انسان خوب، اقتضاء دارد ولی علیّت تامّه ندارد؛ هرچند که در جامعه ی فاسد، انسان خوب بودن، خیلی سخت است.

پس ابتدا باید یک سری افراد خاص را تربیت اسلامی کرد، که خیلی هم سخت است؛ سپس این این افراد خاص، جامعه ی اول را بوجود می آورد، این جامعه باعث تربیت اسلامی افراد دیگر می شود، که این افراد دیگر، جامعه ی اسلامی دومی را ایجاد می کنند و این جامعه ی اسلامی دوم، انسانهای دیگری را تربیت می کند و بدنبال آن جامعه ی سوم الی اخر.

تحلیل روانشناختی در باب ضرورت جامعه سازی:

ما انسان ها سختی ها را تا حدی مشخص تحمل می کنیم؛ یعنی استانه ی تحمل خاصی برای تحمل سختی داریم. بطوریکه اگر این سختی از حدی بگذرد، کار را رها می کنیم.

ما باید دو کار در موازات هم انجام دهیم؛ از یک طرف درس اخلاق بگوییم، برای تقویت اراده ی آنها برای حفظ خود در بدترین شرایط. که به این تربیت گوییم.

از طرف دیگر باید خوب بودن را سهل نماییم؛ یعنی کاری کنیم که خوب بودن انسان ها، سخت نباشد.

مثلا در حال حاضر با تبلیغات فراوان در مورد پفک، با قیمت پایین نسبت به مغزیجات، فضایی است که هرچه پزشکان بگویند ، پفک نخورید بسیار سخت است که پفک خورده نشود با توجه به اینکه فرزندان ما نیز اراده ی مناسب جهت نخوردن پفک ندارند. بلکه ما باید در دو جبهه کار کنیم، از یک طرف کودکان خود را تربیت کنیم که پفک نخور و از یک طرف زمینه ی اجتماعی را به گونه ای ایجاد کنیم، که فضای پخش پفک از بین رود و اصلا پفک از جامعه ، جمع شود.

مثال عینی اش، سحرخیزی است که در حال حاضر انجام آن بسیار سخت است. مثلا برنامه های جذاب صدا و سیما از ساعت 11 شروع می شود یا رفت و آمدها تا دیرهنگام وجود دارد. حال علاوه بر اینکه باید اراده های انسانها را تقویت کنیم، باید یک نظام و ساختار پشتیبان هماهنگ ایجاد کند که شرایط برای ایجاد سحرخیزی ایجاد شود.

حکومت باید در راستای اجرای دین، یک نظام پشتیبان ایجاد کند که افراد در اجرای دین، احساس راحتی و فراخ کنند. زمین اجرای دین، جامعه ی سالم است. باید جامعه به گونه ای باشد که فرد مسلمان جهت اجرای دین در جامعه، احساس خفگی نکند. حتی باعث می شود که افراد بد نیز خوب شوند.

این جامعه سازی، بُعد بَعد از انقلابی حوزه است.

  • یاسر کافی