در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

  • ۰
  • ۰

نظریه های رشد:

نظریه های رشد با توجه به ابعاد رشد مطرح می باشند.

نظریه اول: نظریه ی رشد شناختی پیاژه

آقای پیاژه بعد شناختی را ملاک تغییرات انسان می داند و مراحلی را برای شناخت انسان قایل است.

برای پیاژه چگونگی ادراک در سنین مختلف برای کودکان و نوجوانان مطرح بود؛ لذا توجهش به تحوّل شناخت بود. لذا بعد از جانورشناسی و فلسفه و معرفت شناسی، به روانشناسی روی آورد.

پیاژه روش بالینی را برای تست آی کیوی بچه ها انتخاب کرد. به این شکل که با کودکان مصاحبه می کرد و بعد از آنها می پرسید که آیا منطق انتخاب خود را بلد است یا خیر؟ این شد که روش بالینی یک مطالعه ی نیمه ساختار یافته است و این فرق دارد با تست هوش کاغذ-مدادی که توسط سیمون یا ریبن برگزار می شد.

در رشد شناختی پیاژه، ایشان دنبال شناخت تحول ادراک در کودک و نوجوان بود. ایشان با بررسی کورتکس مغز، دنبال این بود که ادراکهای مختلف کودک از تولد تا 16 سالگی چگونه اتفاق می افتد؟

توجه شود که پیاژه قایل به رشد عامل درونی است؛ قایل به رشد رسشی است. معنی این کلام این است که پیاژه، عامل اصلی در شناخت را رسش و عامل درونی می داند نه اینکه بخواهد عامل بیرونی را در تحقق شناخت بطور کلی انکار کند.

بیان مفاهیم اساسی:

پیاژه اصطلاحاتی در نظریه اش بکاربرده است که برای فهم نظریه ی پیاژه مهم است:

  • روان بنه:

بنه ی روان ، یعنی ریشه ی روان. بعضی به آن طرح واره می گویند که تعبیر خوبی است ولی خانم دادستان این عبارت را دقیق نمی دانستند.

وقتی بچه بدنیا می آید ریشه ی روانش ، چیزی نیست، بلکه فقط مکیدن دارد. به عبارتی هیچ شناختی و تصویری ندارد. حتی پی گردی هم ندارد. یعنی شیئ را نیز دنبال نمی کند. این دنبال نکردن بخاطر این است که رسش در ناحیه ی چشم شکل نگرفته است.

بنه ی روان یک نوزاد یک کنش بازتابی و انعکاسی است. روان بنه یک شیئ در ذهن انسان نیست، بلکه یک ساخت روانی است یعنی یک قالب است.

پیاژه می گوید سه ساخت بیشتر برای انسان نمی باشد: 1.ساخت روانی حسی-حرکتی 2.ساخت روانی عینی 3.ساخت روانی انتزاعی.

این قالب روانی برای نوزادی که تازه بدنیا می آید یک ساخت بیشتر ندارد که مکیدن است. این ساخت روانی اولیه، یک حالت پویا و فعالی را دنبال می کند. ابتدا مکیدن است، ولی یک ماهی که گذشت، یک چیزهای دیگری نیز پیدا می کند.

اولین طرح در ذهن کودک، مکیدن است.

به این ساخت های روانی در ذهن، روان بنه می گویند. مثل روان بنه تصویر از صندلی، ناشی از یک روان بنه می باشد که موجب تصویرسازی صندلی در ذهن کودک می شود. روان بنه رابطه ی عاطفی با مادر آن ساخت روانی است که موجب این رابطه ی عاطفی با مادر می شود. محبت به مادر ناشی از یک روان بنه است.

  • درون سازی و برون سازی:

درون سازی و برون سازی اختصاص به نظریه ی پیاژه دارد.

مفاهیمی شبیه درون سازی وجود دارد که بایستی مواظب بود با مفهوم در اینجا خلط نگردد:

درونی سازی به معنای یادگیری:

توجه شود که یک عنوان درونی سازی به معنای یادگیری به معنای دقیق کلمه هم داریم که درون سازی در اینجا ، به این معنا نیست.

درونی سازی به عنوان یک اختلال:

یک معنای دیگر نیز ناظر به اختلالات است که می گوییم خلقیات درونی سازی شده است؛ که این معنا نیز در اینجا مراد نیست.

معنای درون سازی:

درون سازی در اینجا یعنی ادخال داده ها در ذهن. یعنی کودک می خواهد اشیاء را بر اساس تصورات در ذهنش تحلیل نماید. مثلا قبلاً تصویری از صندلی در ذهنش شکل گرفته است، سپس میز را می بیند، و با توجه به شباهت هایی که به صندلی دارد، می گوید این شیئ، صندلی است؛ یا مثلا کودک با درون سازی انگشت خود به سینه ی مادر، شروع به مکیدن انگشت خود می کند.

معنای برون سازی:

اما یک مقدار که کودک جلوتر می رود، خودش را مطابق با بیرون می کند؛ یعنی برون سازی می کند؛ یعنی روان بنه ی خود را مطابق با بیرون تغییر می دهد.

این یک قانون است که ادراک کودک از وقایع، پدیده و اشیاء، همیشه از درون سازی شروع می شود و به برون سازی ختم می شود.

پس درون سازی و برون سازی موجب شناخت می شود.

در همه ی ادراکات و شکل گیری مفاهیم از اشیاء، این دو مفهوم وجود پیدا می کند؛ یعنی ابتدا درون سازی و سپس بیرون سازی شکل می گیرد ولو اینکه سرعت آن بطوری زیاد باشد که کودک متوجه ی برداشتن این دو گام نباشد و مثلا متوجه ی تحقق درون سازی نباشد.

  • تعادل یابی (تعادل جویی):

انسان از همان ابتدا که در حال سامان دادن به ادراکش می باشد، یک حرکت تدریجی در تحقق ادراک برایش رخ می دهد. ابتدا جهل مرکب است بعد به شک و سپس به گمان و در نهایت به یقین می رسد.

مثلا بچه ی یک ساله اگر ظرفش کوچک باشد، می گوید ظرف در این غذا کم است، من نمی خواهم؛ حال اگر همین مقدار غذای در این ظرف را در یک ظرف بزرگ بریزید می گوید حالا خوب شد. یعنی نسبت به تساوی این دو ظرف جهل مرکّب دارد. سپس در طی مراحل رشد در تساوی ظرفیّت این دو ظرف، شک می کند و سپس ظن و سپس به یقین می رسد.

می گویند این کودک به دنبال رسیدن به تعادل است؛ یعنی می خواهد به یقین برسد. یعنی در ادراک از اشیاء و پدیده ها و مسائل، یک فراز و نشیب هایی در مغز و سیستم ادارکی او رخ می دهد؛ همانند فراز و نشیبی که در رشد درخت حاصل می شود که در هر دایره، در حال آماده کردن خود برای رسیدن به دایره ی دیگر می باشد.

انسان ها در فرآیند ادراک از حقایق، ابتدا نمی دانند، بعد شک و تردید و بعد یقین برایشان حاصل می شود. اینطور نیست که وقتی جواب سؤالی برایش مطرح شد، فوراً به یقین برسد.

وقتی انسان به اطمینان و علم و شناخت مطابق با واقع می رسد می گوید: آهان! یعنی آن تنش درونی اش از بین می رود، و به عبارتی به تعادل می رسد.

  • خودمیان بینی:

در برخی کتابها از این اگو سنتریزم، واژه ی خودمحورانه تعبیر می شود.

خودمیان بینی یک حالت بهنجار است نه نابهنجار. اختلال نیست. به عبارتی خودمیان بینی ای که متناسب با سن نباشد، نابهنجار است ولی خودمیان بینی متناسب با سن و در دوره ی خودش، متعارف و بهنجار است.

دوره های رشد از نظر پیاژه سه مرحله است، واژه ی خودمیان بینی در هریک از این دوره ها، کاربردهای متفاوت ولی نزدیک به هم دارد. نمی گوییم سه معنای متفاوت بلکه می گوییم سه کاربرد متفاوت دارد، که عبارت باشند از:

خودمیان بینی در دوره اول: عدم تمایز بین خود و دیگران.

خودمیان بینی در دوره دوم: عدم تمایز بین دیدگاه خود و دیدگاه دیگران.

یعنی بین زاویه ی نگاه خود و زاویه ی نگاه از شخص دیگر، فرقی ببیند که این به دو شکل قابل تصویر است:

تصویر اول: مثلا کودک به پدر خود می گوید این صفحه ی کتاب را برای من بخوان. در حالیکه پدر این صفحه ی کتاب را نمی بیند بلکه فقط کودک دارد این صفحه ی کتاب را می بیند.

تصویر دوم: مثلا پدر به کودک خود می گوید این عروسکت را به دوستت بده، ولی کودک این کار را انجام نمی دهد. علت عدم انجام این کار، این است که کودک در این سن، بین زاویه ی نگاه خود و دیگران فرقی نمی گذارد.

روانشناسان می گویند با بچه ی در این سن، معامله بکن! زیرا بچه ی سه، چهارساله سود را می فهمد.

خودمیان بینی در دوره سوم: ادراک ناقص از مفاهیم کلی و انتزاعی؛ یعنی نمی تواند کل و کلّی را فرق بگذارد.

خودمیان بینی هشیارانه نیست، از روی قصد و اراده نیست، تا بشود هشیارانه آنرا از بین برد. آموزشی نیست.

  • میان واگرایی:

میان واگرایی، نقطه ی مقابل خودمیان بینی است. میان واگرایی یعنی تمایز بین خود و دیگران.

این تعبیر را اریکسون نیز در نظریه ی خود مطرح می کند که کودک یک نوع یگانگی شخصیتی بین خود و مادر دارد.

انسانها به سمت میان واگرایی می روند؛ یعنی به سمت ادراک درست و مطابق با واقع. یعنی می تواند دیدگاه دیگران را پذیرش کند و فهم کند، برخلاف بعضی افراد که اصلا فرض تصویر ذهنی در ذهن دیگران برایش محال است.

میان واگرایی در دوره اول رشد: تمایز بین خود و دیگران؛

میان واگرایی در دوره دوم رشد: تمایز بین دیدگاه خود و دیدگاه دیگران

میان واگرایی در مرحله سوم رشد: ادراک نسبتاً کامل از مفاهیم انتزاعی.

در هر سه دوره فرآیند از خودمیان بینی شروع می شود و کم کم به سوی میان واگرایی سیر می کند. مثلا در دوره ی اول خودمیان بینی شروع می شود و در پایان دوره ی اول، پایان خودمیان بینی دوره ی اول و شروع میان واگرایی دوره ی اول می باشد.

  • ۰۱/۰۴/۲۶
  • یاسر کافی

روانشناسی رشد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی