در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

در امتداد مسیر تربیت اسلامی

در اواسط راهی هستیم که به امید خدا، پایانی بس شیرین خواهد داشت، ولی پرفراز و نشیب که توشه آن ایمان است و صبر

دست نوشته و تقریرات یاسر کافی طلبه ی مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عج رشته فقه التربیة- قم المقدسة

  • ۰
  • ۰

فهرست مباحث نفس شناسی صدرایی:

  • تبیین مرحله ی طبیعی وجود انسان (مزاج و موالید ثلاث)
  • حقیقت نفس و اقسام و گونه های آن
  • قوای نفس
  • رابطه ی نفس و بدن
  • رابطه ی نفس با قوا
  • تجرّد نفس، معنای آن و گونه های آن
  • حرکت جوهری اشتدادی نفس و مراحل تکاملی نفس
  • جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس
  • مسأله ی سعادت و شقاوت نفس
  • بقاء یا اضمحلال نفس بعد از موت

ظرفیتهای صدرایی که باعث تحولات و ارتقای نفس شناسی توسط صدرا می باشد:

به عبارتی آن مطالب ضروری که قبل از ورود به مباحث نفس شناسی صدرا بایستی، برای فرد محقّق حل شده باشد و به عبارتی صدرا با توجه به این مطالب و اصول زیر است که توانسته است تحوّلی در مباحث معرفت النفس ایجاد کند:

  • اصالت وجود
  • تشکیک در وجود
  • حرکت جوهری تکاملی و اشتدادی
  • تبیین وجودهای جمعی و نحوه ی تحقق تکامل ماهیات

ظرفیتهای عمومی فلسفه ی اسلامی نسبت به فلسفه ی غرب:

  • بحثهای علیّت
  • طبیعیات فلسفی (حقیقت جسم، ماده و صورت، انواع متعّدد جسم، موارد ثلاث)

جایگاه نفس شناسی در مباحث فیلسوفان:

ابن سینا:

ایشان در دو جا به مباحث نفس شناسی پرداخته است.

ایشان به نحو رسمی در کتاب شفاء ، نفس را جزء طبیعیات آورده است.

اما در اشارات، نفس بین طبیعیات و الهیات قرار داده شده است. نمط یک و دو ، طبیعیات، نمط چهار، الهیات، نمط سوم، در مورد نفس است که نقطه ی اتصال طبیعت با ماورای طبیعت است و دقیقاً مشخص نیست که نفس جزء طبیعیات است یا واسط بین طبیعیات و ماوراء الطبیعة.

شیخ اشراق:

کار دیگر ، کار شیخ اشراق است. ایشان برای اولین بار است که مسأله ی فلسفی را با نفس شناسی شروع کرده است. پس ایشان نفس را مسأله ای فلسفی تلقی کرده است.

صدرالمتألهین:

صدر المتألهین به نحو روشن نفس شناسی را از مباحث طبیعی خارج کرده است و آنرا وارد مسائل فلسفی کرده است و ذیل مسائل الهی آنرا قرار می دهد و البته آنرا مقدمه ی ورود به بحث های معاد قرار داده است.

رویکرد تربیتی:

علت استفاده از رویکرد این است که این عنوان یک عنوان عامی است که بسیاری از مباحث تربیت را در بر می گیرد از جمله:

تربیت:

یک تربیت داریم و یک علم تربیت؛ مثل اخلاق و علم اخلاق؛ عرفان عملی و علم عرفان عملی.

تربیت یعنی به مرحله ی فعلیت رساندن استعدادهای انسانی است.

تربیت چون از باب تفعیل است، به معنای رشد دادن است. پس تربیت یعنی اخراج استعدادهای انسانی از مرحله ی قوه به سمت فعلیت.

تربیت سه رکن اساسی دارد: مربّی، متربّی، تربیت.

تربیت بر دو قسم است: تربیت فعّال، تربیت انفعالی .

تربیت فعال آنجایی است که خود شخص به نحو خودانگیخته به سمت فعلیت بخشی استعدادهای خودش روی بیاورد. عالی ترین نوع تربیت این است که خود شخص مربّی خودش باشد یعنی خودش، خودش را رشد دهد. مثلاً تفکّر از این جهت است که شخص خودش، خودش را رشد می دهد.

تربیت انفعالی آنجایی است که تربیت بخواهد بر متربّی اجبار شود.

نکته ی دیگر این است که هر مرتبه ای از نفس ظرفیت ویژه ی خودش را دارد، مثلا مرتبه ی خیالی، مرتبه ی عقلی و ... . تربیت به حسب این مراتب می تواند معنا داشته باشد.

علم تربیت:

تربیت که بر اساس تجارب تربیتی انجام شده است، موجب تدویب علمی شده است و علم تربیت را شکل داده است.

فقه تربیت:

فقه تربیت، استخراج بایدها و نبایدهای تربیتی است. غیر از علم تربیت است. فقه تربیت جزو علم قانون است ولی علم تربیت مشرف بر فقه تربیت و نسبت به فقه تربیت، جنبه ی مقدّمی دارد.

فلسفه ی علم تربیت:

یعنی آن علم درجه ی دوم که به خود علم تربیت می پردازد.

جایگاه علم التربیه، فقه التربیه:

ما در مرتبه ی اول حکمت های نظری را داریم. حکمت های نظری شاخه های مختلفی دارد مانند الهیات، ریاضیات، طبیعیات.

آخر این بحث حکمت نظری، بحث های نفس شناسی است.

پس اول حکمت نظری شکل می گیرد. حکمت نظری، قضایای را شامل می شود که تحت اختیار انسان نیست.

سپس وارد حکمت عملی می شویم که امروزه تحت مباحث انسان شناسی می شناسیم. حکمتی است در مورد کنش های اختیاری انسان، حتی علوم اجتماعی. جامعه ساخت دست بشر است. بشر می تواند جوامع مختلف بسازد فلذا تمام علوم اجتماعی از فعل اختیاری انسان بحث می کند، که قبلا ذیل اخلاقیات، تدبیر منزل، سیاست مدن بحث می شده است.

همه ی اینها از فعل اختیاری انسان بحث می کنند. اینها حکمت است یعنی هویّت های اخباری دارد. عقل نظری به آن می رسد و قابل صدق و کذب است. گزاره هایی انشایی نیستند.

حکمت نظری و حکمت عملی، هردو از مقام عقل نظری بر می خیزد و ربطی به عقل عملی ندارد

حکمت یک گزاره ی علمی است که صدق و کذب پذیر است. حکمت از جنس اخبار است ولی متقن. حکمت گزاره هایی است که حاکی از واقعیات است.

مرحله ی سوم می رسیم به گزاره های انشایی و بایدها و نبایدها یا همان قوانین که مساوی می شود با فقه.

همه ی بخش های فقه، ذیل علوم انسانی و ذیل علوم نظری قرار دارد و محکوم به رعایت آنها است.

پس:

اولاً مباحث انسان شناسی در فقه تربیت بسیار ضروری می شود.

ثانیاً ابتدا مباحث حکمت نظری اسلامی و حکمت عملی انسانی باید تولید شود و سپس فقه تربیتی تولید شود، همچنانکه مثلا ابتدا باید علم اقتصاد اسلامی تولید شود و سپس فقه اقتصاد اسلامی شکل گیرد.

اصول فقه ما برای تولید قضایای واقع نما، ممهّد نشده است. فقه تربیت اسلامی باید ذیل علم تربیت اسلامی شکل بگیرد.

  • ۰۱/۰۶/۲۷
  • یاسر کافی

انسان شناسی

علم النفس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی